من هنوز هستم

ساخت وبلاگ
یک هفته است روزهایم به هم پیچیده است شبهایم با رویاهای عجیبی در هم آمیخته است، گاه میبینم از عالم معنا صد تسبیح برایم فرستاده اند که هر کدامش دوبرابر مهره دارد و می گویند از طرف خانم فاطمه زهراست خودت بین همه تقسیم کن، مینشینم تا صبح هر تسبیح را دو نخ تسبیح میکنم دانه به دانه نخ میکنم و بین اطرافیان تقسیم میکنم، گاه میبینم دوپا درون قبری ایستاده ام و ذکر میگویم و میگویند خودت بهترین بندگانی برای دفن خودت و میتی را به دستم میسپارند فکر میکنم خودم هستم اما در خاک که صورت میت را باز میکنم میبینم زنی زیباروست و من نیستم او بسیار ظاهر آرام و زیبا و دلنشینی دارد تا به حال دوبار او را به خاک سپرده ام و هر بار دستانم را به حالت دعا بالا برده و به خدا گفته ام او حیف است برای به خاک سپردن ببین چقدر زیبا و جوان است عمر دوباره ای به او بخش و به من نیز عافیت عطا کن، هر بار بعد از دعایم آسمان غرش میکند سیاه و نورانی توامان می شود و ندا می آید: مَا عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک؛ ما تو را چنان که حق معرفتت مى‌باشد نشناختیم و ما تو را آن گونه که حق عبادت تو است پرستش نکردیم و ناگهان از خواب میپرم عرق سردی بر صورتم نشسته و مدام آن عبارت را با خود تکرار میکنم نمیدانم چه حکایتیست و قرار است چه شود شاید بی ربط با شرایط جسمی ام نباشد شاید دیگر وقتش است...  من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 33 تاريخ : شنبه 14 مرداد 1402 ساعت: 18:05